• تاریخ انتشار : 1395/01/21 - 00:00
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 69
  • زمان مطالعه : 7 دقیقه

دکتر تکیار: مهمترین مسئله این است که انسان در هر جایی نسبت به دانشگاه و کشور خود احساس دین داشته باشد

دکتر تکیار از اعضای بیست سال پیش مرکز پژوهش های علمی دانشجویان با دکتر پاسالار دیداری تازه کرد.

در حاشیه دیدار دکتر پاسالار و دکتر تکیار گفتگویی با این پژوهشگر موفق ترتیب دادیم. لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید الان مشغول به تحصیل در چه دوره ای هستید؟   میر علی رضا تکیار، ورودی مهر 75 دانشگاه علوم پزشکی تهران هستم که دوره ی پزشکی عمومی را در دانشگاه علوم پزشکی تهران به پایان رساندم و بعد از اتمام دوره عمومی، دو سال کار کردم و سپس برای دوره ی  PhD با موضوع بیولوژی استخوان به استرالیا رفتم، بعد از آن برای گذراندن دوره  postdoc یا تحقیقات پزشکی به آمریکا رفتم و الان در دانشگاه ییل در بخش داخلی قسمت غدد مشغول به کارهستم . مرکز پژوهش ها را از چه زمانی شناختید؟ آیا خاطراتی از آن موقع دارید؟ خاطراتی که از مرکز پژوهش های علمی دانشجویان به یاد دارم به 20 سال گذشته بر می گردد به یاد دارم در ترم یک که بیوشیمی داشتیم خانم دکترپاسالار مرکز پژوهش ها را به ما معرفی کرد و ما از طریق ایشان جذب شدیم .  مرکز برای من تاثیر بسزایی داشت می خواهم از تجربه ی برخورد دو استاد در هدایت خودم در این مسیر بگویم، من همان هنگام که وارد دانشگاه شدم کاملا به زبان انگلیسی مسلط بودم حتی به یاد دارم که در دوران دانشجویی انگلیسی هم تدریس می کردم و هم اکنون هم  مدرس sertify شده ی دانشگاه کمبریج هستم. در همان ترم یک دانشگاه، جذب مقوله ای به نام تلومر(تکه انتهایی کروموزم) شدم و به شدت کنجکاو بودم تا در این زمینه پژوهش کنم  و اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که درمریض هایی که در انستیتو کانسر داشتیم ببینیم تلومر چه حالتی دارد و یا آنزیمی که این را می سازد (تلومرایز) در آن هست یا نه؟؟ به یاد دارم در آن زمان برای پیدا کردن مقالات می بایست دنبال کتاب های ایندکس مدیکوس که در سال چند بار چاپ می شد می رفتم و طبق کلید واژه که داشتی باید دنبال مقاله و ژورنالی که آن مقاله را چاپ کرده می گشتم و از طرفی آن موقع ایمیل تازه باب شده بود که باید به برج دیتا درخواست ایمیل می کردیم و هر هفته می توانستیم به آنجا برویم و چند ایمیل بزنیم،  به خاطر دارم که از این طریق ایمیلی گرفتم و به دانشمندی به نام خانم الیزابت بلکبرد که در آمریکا روی این موضوع پژوهش می کرد ایمیلی زدم تا من را راهنمایی کند این خانم بعدها که من به استرالیا رفتم جایزه نوبل گرفت و یکبار به دانشگاه ملبورن آمد و برایمان سخنرانی کرد.   در همان هنگام نزد یکی از اساتیدم آمدم و موضوع علاقه ام را به پژوهش در این زمینه مطرح کردم در گفتگوی میان ما وی متوجه تسلط من به زبان شد و به من گفت که پژوهش در آن ممکن نیست و فعلا این کتاب را ترجمه کن، من به شدت از برخورد این استاد ناراحت شدم و مکالمه را تمام و آنجا را ترک کردم. روز بعد که کمی آرام تر شدم پیش دکتر پاسالار رفتم و مسئله را مطرح کردم و دکتر راهنمایی کرد که باید دنبال مقاله های بیشتری در این زمینه باشم من چند مقاله در این زمینه پیدا و مطالعه کردم، کاملا به یاد دارم که دکتر پاسالار برایم سالن بافت شناسی را گرفت و گفت مطالبی که تا الان در زمینه تلومر پیدا کرده ای برای همکلاسی هایت توضیح بده و من این کار را با کمال میل انجام دادم. در همین حین بود که دکتر بلک برد جواب ایمیل را داد و راهنمایی کرد که نیاز به چه وسایل و چه نوع پژوهشی هست. در آن زمان من نمی توانستم این موضوع را بیشتر از مرور مقالات ادامه بدهم و این موضوع در فیلد دکتر پاسالار نیز نبود که بتواند بیش از این به من کمک کند برای همین موضوع را متوقف کردم اما همان علاقه ی من به پژوهش در این زمینه و سوالاتی که در ذهنم بی جواب مانده بود و شوق پیدا کردن آن جواب ها علت رفتن من به خارج از کشور بود. این موضوع را مطرح کردم تا دو مسئله را یادآور شوم اول اینکه تجربه ای که یک استاد به کسی که جویای دانش هست می دهد به نظر من تجربه ماندگاری است اگر که در زمینه مساعد اینکار انجام شود آن آدم تا ابد درگیرش  خواهد بود و علتی که من الان اینجا هستم همین هست که من سه هفته قبل از آمدنم به ایران به دکتر پاسالار ایمیل زدم و گفتم می خواهم بیایم ایران و می خواهم که شما را هم ببینم و با خودم یکی از پوسترهایم را آوردم تا به خانم دکترعزیز نشان دهم که کاری که برایم بیست سال پیش در جهت کمک به علاقه ام در زمینه ی تلومرانجام داده بود الان نتیجه اش این هست. بنده همیشه نسبت به دانشگاه حس دین دارم و به مسئله اینگونه فکر می کنم که درست است که من رتبه ی بالایی آوردم و توانستم وارد دانشگاه تهران شوم اما این حقیقت را از یاد نباید ببرم که دانشگاه هزینه ی تحصیل دانشجویان را تقبل کرده وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شدم ونام دانشگاه به عنوان یک دانشگاه معتبر در تمام لیست های دنیا است، باید به یاد داشته باشم که دانشگاه به ما یک اعتبار بین المللی داده که برای آن اعتبار بین المللی، دانشگاه قطعا هزینه ای پرداخت کرده و من حداقل به اندازه ی آن هزینه مدیون این دانشگاه هستم. و دوم اینکه می خواستم موضوع سوالی که بسیار شنیده ام را پیش بکشم، اینکه از چه زمانی باید به خارج از کشور رفت؟ به جرات می گویم هیچ وقت، مگر اینکه دنبال یک روش خاص، یک سوال خاص یا یک متد خاص باشد و به خود ثابت کرده باشد که اینجا راهی برای پیدا کردنش ندارد و به نظر من تا پایان پزشکی و شروع کار حرفه ای به این نتیجه نخواهد رسید.  من به تمام دانشجویان توصیه می کنم که هیچگاه عجله برای رفتن نداشته باشند، چون حرفهایی که در این بازه زده می شود  بر اساس گفته های دیگران هست و این فرضیه که خارج بهتر هست هیچگاه مستند نشده است . تحصیل در خارج از کشور یک مسیر جدیدی است با مسائل و مشکلات خودش، مشکلات همه جا هست بخاطره اینکه از ذات بشر نشات می گیرد و فقط نوع آن متفاوت هست. توصیه ی شما به مرکز پژوهش های علمی دانشجویان در جهت کمک های بیشتر به دانشجویان علاقه مند به پژوهش چیست؟ من در مقابل دانشجویان زیادی که به مرکز مراجعه می کنند و خود راعلاقه مند به پژوهش معرفی می کنند کلاه بدبینی بر سرم می گذارم، از نظر من تمامی دانشجویان به دنبال جمع کردن رزومه هستند مگر اینکه خلاف این موضوع را اثبات کنند. مرکز پژوهش های علمی دانشجویان می بایست وقت و منابعش را صرف چند نفری که واقعا جویای پژوهش هستند بکند و مابقی که فقط برای جمع رزومه و یکسری کارهای اجرایی آمده اند کارهایی از این قبیل بسپارد، چون اینها نهایتا به دنبال این هستند که اسم آنها در مقاله ای زده شود تا اگر قصد رفتن به خارج از کشور دارند رزومه ی خوبی بسازند. اما در این میان تعداد کمی از دانشجویان واقعا علاقه مند به پژوهش هستند که هیچ گاه دوست ندارند در رده های پایین تحقیقاتی بمانند و اینها را از نوع سوالاتی که می پرسند می شود پیدا کرد. این دانشجویان گاهی اصل سوال را به چالش می کشند البته فرصت یافتن این افراد خیلی محدود است همان دو سال اول علوم پایه است که اگر پیدا شوند و به دست پژوهشگران خوب داده شوند شاید لازم نباشد برای پیدا کردن جواب سوالاتشان 12 هزار مایل بروند و خیلی مهم هست که به این دانشجویان این اطمینان داده شود که اگر جایی از پژوهش لازم بود که تکنیک جدیدی که در کشور نیست یاد بگیری حتما تو را خود خواهیم فرستاد . اگه این مرکز بیست سال پیش توانسته من را به اینجا برساند که بنشینم و این حرف ها را بزنم اگر مدیریت منابع خود را به خوبی انجام دهد و آن تعداد جویندگان پژوهش واقعی را شناسایی و راهنمایی کند، قطعا بیست سال بعد مرکز خط تولید پژوهشگر خواهد شد. به نظر شما عاقبت پژوهش در کشور ما چگونه خواهد شد؟ کسی که اسم پژوهشگر را  روی خودش می گذارد نباید این نکته را فراموش کند که پژوهشگر کسی نیست که یک جایی برایش عاقبت تعیین شده ی خوب باشد پژوهشگر جاهایی می رود که کاوش نشده و باید به عدم قطعیت عادت کرده باشد. اینکه عاقبت پژوهش چه می شود دست ماست، اگر تعداد قابل قبولی از ما پای پژوهش خود بایستیم آن هم نه مدت کوتاه بلکه سالیان سال قطعا عاقبت پژوهش در کشور خوب خواهد شد.
  • گروه خبری : ریاست
  • کد خبر : 190061
کلمات کلیدی
متن مورد نظر خود را جستجو کنید
متن مورد نظر خود را جستجو کنید
تنظیمات پس زمینه